یه روز خوب بهاری به کلم زد
برم درس بخونم
واسه ی چی
واقعا بی دلیل
خواستم درس بخونم
شاید بشه گفت بعد سالهای طویلی خواستم درس بخونم
خیلی به نسبت خودم زیاد درس خوندم
برای رتبه ی 700،800 خوندم
ولی وقتی رفتم کنکور دادم
خیال کردم رتبم 4000، 5000 میشه ولی خب شد 2100
منم همونجا که دوست داشتم قبول شدم
علوم و فنون
البته وقتی نتیجه رو دیدم اصلا انگار هیچ اتفاق جدید نیفتاده
فقط حس کردم چقدر همه چیز برام بی تفاوته
و این حس منو آروم می کیرد
از تبریکات دیگران بیشتر خوشحال می شدم
الانم که دانشجوام
و خورشید هم همچنان پشت ابر گمشده است