۱۳۸۹/۳/۲۷

یک دقیقه سکوت

دختری مثل تو وقتی با چشمای باز دراز می کشه و من می دونم به چی داره فکر می کنه.......وقتی اونوری می خوابه و نیمه شب بیدار می شه  اه می کشه و من می دونم چرا داره آه می کشه........وقتی تا صبح هزار بار غلت می زنه و من می دونم چرا خوابش نمی بره......وقتی می رقصه و می رقصه ..........تو این روزا به شدت من نمی بینه.....می فهمم چرا نمی بینه...چرا می خواد نبینه.....با خودم فکر می کنم....انقدر هام که فکر می کردم بی آزار نیستم......یادته؟ یک دقیقه سکوت!!! کاش منم خوابم ببره....کاش زندگی یه stop بزنه....ولی وقتی بیدار شدم توی بلا هووم نشده باشی....
پس نوشت: هوو....زن دوم شوهر یه همچی چیزی....این جمله جدی نیست
...... یعنی دلم میترکه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر