۱۳۸۸/۱۲/۱۱

یکی از همکارام  تمبر هندی خریده
منم ذوق زده
کلی دلم می خواد!
با وجد به تمبر هندی نگاه می کنم
ولی صبحانه نخوردم

میزاره روی میزم
با ولع می خورم
میدوم  تو آشپزخونه
یه جی می خوام هستش (تخمش) بریزم

میگه: چی می خوای؟
می گم: تخمدان.........نه نه......... یه چی واسه تخم

میگه:
 این دیگه سوتی عظیمی بود

چند روز اومدم!!!
مونده تا عظیممممممممممم !!!!!!!
ببینن







هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر