۱۳۸۹/۴/۱۳

کشف شغل

می گم: جوونه، به سن ما که برسه می فهمه همه چی کشکه
می گه: تو الان رسیدی به اینجا، اینطوریی
می گم: من فرق می کنم، دغدغه هام فرق می کنه
می گه: چرا همه فکر می کنن با بقیه فرق میکنن
می گم: خوب فرق می کنم دیگه
می گه: مثلن، می تونم بدونم
می گم: این همه سال تو رو تحمل کردم، کمه؟و.......................
می گه: بیا یه دفتر خدمات بزنیم، یه تعداد آدم استخدام کنیم، اینجوری که مشتری بیاد تو،یکی انتخاب کنه، برن پارکی جایی غر بزنه، اونم گوش کنه، ساعتی پول بده
می گم: وای، خوراک منه


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر