شاید مقاله ی زیر را کمی بدبینانه ببینید، ولی مسیر حقیقت از واقع بینی می گذرد که ممکن است نگاهی بدبینانه به نظر آید:
دنیا، دنیای غریبی شده، زنان به دنبال امنیت کاذب در سایه ی آرایش و ازدواج، سریال های آبدوغ خیار برای ذهن های سرگشته و بیمار، قرص های آرامش بخش ، شادی هایی که هیچ گاه طالبشانش را ارضا نمی کند، روابط اجتماعی ناسالم و کاذب، عدم ارضاء حس جنسی، نرسیدن به اهداف و ...... باید اذعان کنیم که ذهن بشری در این سطح ظعیفش، ظرفیت این همه ورود اطلاعات را ندارد و این باعث سرگشتگی و منفعل شدن ذهن بشری شده است، ذهن انسان امروزی در سطح پایینی قرار دارد، ذهن ما عادت به نشخوار اطلاعات بیرونی کرده است و تجزیه و تحلیل درونی خویش را از دست داده است، ذهن ما پر از تصویر فیلم های مختلف، آرزوهای واهی ، خیال های خام ، سرزمین های گنج و.... شده است، شاید بعد از شنیدن این مطلب لبخندی بزنید و بگویید چه حرفا، ما داریم زندگی می کنیم، ولی چگونه زندگی می کنید، کیفیت آن چگونه است ، وقتی تنها هستید با خودتان چه احساسی دارید؟ . اگر لحظه ای بخواهید به این فکر کنید که همین حالا به چه چیز فکر می کنید، دچار سردرگمی می شوید، شما قادر به آفرینش و جهت دهی فکرهای خود نیستید،و حتی به این حالت هوشیار هم نیستید، این، درد و رنج پنهانی ما را زیاد می کند . ما به دنبال آرزوهایی هستیم که برای ما در کارخانه های آرزوسازی دولت ها و قدرت ها و فرهنگ های گوناگون برای ذهن بیمار ما تولید شده اند و ما آنها را قبول کرده ایم، به نظر من خیلی وحشتناک است، لحظه ای به اطرافتون نگاه کنید،به همه چیز دقیق نگاه کنید، هیچ برای شما نیست، هیچ چیز را خود نیافریده اید، همه چیز تولید شده اند.
ذهن بیمار ما به بومی میماند که هر رنگی را به خود می گیرد ولی خود بر آن رنگی نمی زند .
در دسته بندی ذهن ها، ذهن بیمار جزو اکثریت ذهن هاست، ذهن های قوی در اقلیت هستند، نویسنده ها، شاعران، و ... می توانند جزو این دسته باشند ولی لزوما جزو این دسته نیستند، حتی یک خانه دار هم می تواند دارای ذهنی قوی باشد، در حین حال شاعری می تواند دارای ذهنی ظعیف باشد ولی احتمال چنین چیزی کم است.حالا فکر می کنید چرا ذهن ما دچار ظعف شده است و چگونه می شود آن را قوی کرد؟؟
نویسنده : اسطوره
دنیا، دنیای غریبی شده، زنان به دنبال امنیت کاذب در سایه ی آرایش و ازدواج، سریال های آبدوغ خیار برای ذهن های سرگشته و بیمار، قرص های آرامش بخش ، شادی هایی که هیچ گاه طالبشانش را ارضا نمی کند، روابط اجتماعی ناسالم و کاذب، عدم ارضاء حس جنسی، نرسیدن به اهداف و ...... باید اذعان کنیم که ذهن بشری در این سطح ظعیفش، ظرفیت این همه ورود اطلاعات را ندارد و این باعث سرگشتگی و منفعل شدن ذهن بشری شده است، ذهن انسان امروزی در سطح پایینی قرار دارد، ذهن ما عادت به نشخوار اطلاعات بیرونی کرده است و تجزیه و تحلیل درونی خویش را از دست داده است، ذهن ما پر از تصویر فیلم های مختلف، آرزوهای واهی ، خیال های خام ، سرزمین های گنج و.... شده است، شاید بعد از شنیدن این مطلب لبخندی بزنید و بگویید چه حرفا، ما داریم زندگی می کنیم، ولی چگونه زندگی می کنید، کیفیت آن چگونه است ، وقتی تنها هستید با خودتان چه احساسی دارید؟ . اگر لحظه ای بخواهید به این فکر کنید که همین حالا به چه چیز فکر می کنید، دچار سردرگمی می شوید، شما قادر به آفرینش و جهت دهی فکرهای خود نیستید،و حتی به این حالت هوشیار هم نیستید، این، درد و رنج پنهانی ما را زیاد می کند . ما به دنبال آرزوهایی هستیم که برای ما در کارخانه های آرزوسازی دولت ها و قدرت ها و فرهنگ های گوناگون برای ذهن بیمار ما تولید شده اند و ما آنها را قبول کرده ایم، به نظر من خیلی وحشتناک است، لحظه ای به اطرافتون نگاه کنید،به همه چیز دقیق نگاه کنید، هیچ برای شما نیست، هیچ چیز را خود نیافریده اید، همه چیز تولید شده اند.
ذهن بیمار ما به بومی میماند که هر رنگی را به خود می گیرد ولی خود بر آن رنگی نمی زند .
در دسته بندی ذهن ها، ذهن بیمار جزو اکثریت ذهن هاست، ذهن های قوی در اقلیت هستند، نویسنده ها، شاعران، و ... می توانند جزو این دسته باشند ولی لزوما جزو این دسته نیستند، حتی یک خانه دار هم می تواند دارای ذهنی قوی باشد، در حین حال شاعری می تواند دارای ذهنی ظعیف باشد ولی احتمال چنین چیزی کم است.حالا فکر می کنید چرا ذهن ما دچار ظعف شده است و چگونه می شود آن را قوی کرد؟؟
نویسنده : اسطوره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر