جمعه
خونه جدید.......انگار نه انگار که نیستی.....هر جایی، هر چیزی، هر کسی....همه چیز و همه چیز گواه بودن تو. گواه روزهای نه خوب گذشته......گواه تو....دو تا مرد جوون اثاث ها رو می برن و می ارن.....من به تو فکر می کنم.....بازم این اشک های همیشگی........بازم منی.......که جز تو کسی رو نمی خواد...نیستی...نیستی تا گیر بدی به شستن فرش ها، خرید ملحفه های نو، نیستی تا یه خرج گنده بتراشی و من صدام در بیاد....نیستی.....ولی اب خنک هست...دو تا مرد جوون تشنه نیستن.....نیستی........باور کن...
خونه جدید.......انگار نه انگار که نیستی.....هر جایی، هر چیزی، هر کسی....همه چیز و همه چیز گواه بودن تو. گواه روزهای نه خوب گذشته......گواه تو....دو تا مرد جوون اثاث ها رو می برن و می ارن.....من به تو فکر می کنم.....بازم این اشک های همیشگی........بازم منی.......که جز تو کسی رو نمی خواد...نیستی...نیستی تا گیر بدی به شستن فرش ها، خرید ملحفه های نو، نیستی تا یه خرج گنده بتراشی و من صدام در بیاد....نیستی.....ولی اب خنک هست...دو تا مرد جوون تشنه نیستن.....نیستی........باور کن...
۱ نظر:
مراقبه 24/4/:
روز:
از اين لحظه به همه چيز با نگاه خير و بركت بنگر. وقتي مي گويم همه چيز، منظورم همه چيز است. حتي وقتي احساس درد مي كني، خير و بركت است. شايد تو نداني، اما آن خير و بركت است. روزي خواهي دانست وخواهي ديد كه درد تو خير و بركت بود. لازم بود، كاملا لازم. كمكي بود براي رشد تو. حتي درد كشيدن نيز خير و بركت است. تو را تزكيه مي كند. به تو كمك مي كند يكپارچه شوي. بچگي ات را از سرت بيرون مي كند و كمك مي كند بالغ شوي. از درد كشيدن پخته مي شوي. بنگر! مشاهده كن و تلاش كن در همه جا خير و بركت بيابي. خير وبركت گاهي در لباس مبدل است، گاهي چندان مبدل نيست، گاهي كاملا لخت و برهنه است. اما اگر خوب نگاه كني هميشه آنرا خواهي يافت. در موفقيت، در شكست، در درد، در لذت، در زندگي و همچنين در مرگ. آن در تابستان و در زمستان است. در جواني و كهنسالي هست. در سلامتي هست، در بيماري هست. كسي ديندار است كه بتواند در همه جا خير و بركت ببيند و نمي تواند هيچ جا، هيچ نقطه اي را بيابد كه در آن خير و بركت نباشد.
شب:
مراقبه دو چيز را براي تو دارد: نخست تو را از زيبايي كه در همه جا هست آگاه مي سازد. تو را به آن حساس مي سازد. سپس تو را زيبا مي سازد، به تو جذابيتي ويژه مي بخشد. چشمان تو از زيبايي آكنده مي شود، زيرا هستي همه زيبايي است. ما فقط بايد از اين زيبايي جرعه اي بنوشيم و بگذاريم وارد ما شود. انسان معمولا از زيبايي كه هستي را فرا گرفته آگاه نيست. او بيشتر از زشتي ها آگاه است، زيرا ذهنش هميشه بدنبال يافتن چيزهاي منفي است. چشمش به خار مي افتد، گل را نمي بيند. رنج و درد را مي بيند و از شادماني غافل است. راه و روش ذهن اينگونه است. همين كه اندكي ساكت تر،آرام تر و رها تر شوي، همين كه در درون وجودت بيارامي، ناگهان از زيبايي درختان، از زيبايي ابرها، از زيبايي انسانها و هر چيزي كه هست آگاه مي شوي. همه چيز زيباست، زيرا همه چيز سرشار از خداست. حتي تخته سنگها نيز سرشار از خدا هستند. هيچ چيزي از خدا خالي نيست. و آنگاه كه تو از تمام اين زيبايي ها آگاه شوي، نتيجه نهايي اين مي شود كه خود زيبا مي شوي. پيامد طبيعي آن اين است كه در وجود تو جذابيتي به پا مي خيزد و شروع به پرتو افشاني مي كند. هركس مي تواند آنرا ببيند مگر اينكه خودش نخواهد. اين موضوع ديگري است. اگر كسي بخواهد آنرا ببيند، مي تواند. اما كساني كه تصميم گرفته اند چشمشان را بسته نگاه دارند، البته كه نمي توانند آنرا ببينند.
ازدواج واقعي
وقتي كسي با كل يكي شود، مقدس مي شود. زن و مرد تا ابد نمي توانند با هم باشند. رسيدن آنها به هم موقت است و اين فلاكت عشق و سرور است. سرور به خاطر آن وجود دارد كه وصل موقت است. فرد براي مدت كوتاهي احساس مي كند كامل شده است، چيزي كم نيست و همه چيز هماهنگ است. سرور عظيمي وجود دارد، ولي به زودي گم مي شود. از اين موضوع بعنوان يك كليد استفاده كنيد. وصل فقط مي تواند موقت باشد، اما در درون هركس يك زن و يك مرد وجود دارد. وصل با آن زن و يا مرد دروني مي تواند دايم و ابدي باشد. راز وصل را از دنياي بيرون بياموزيد و آنرا در درون بكار گيريد. هر مرد، زني در درون دارد و هر زن، مردي در درون خويش. اين يكي از برجسته ترين نگرشهاست. زيرا هر انساني از يك زن و مرد زاده شده است؛ از برخورد دو قطب مخالف. بنابراين كيفيتي از پدر و كيفيتي از مادر را در بردارد. پس در عمق وجود هركس اضداد وجود دارد. اگر ضمير آگاه مرد باشد، ضمير ناخودآگاه زن خواهد بود. در صورتيكه هنر برخورد با آن قطب مخالف دروني را نياموخته باشيد، عشق به فلاكت بدل مي شود، سرور به دور باطل مي ماند و شما تكه تكه مي شويد. آن وصل دروني، درست مثل با هم بودن و وصل بيروني امكان پذير است، اما وصل دروني كيفيتي خاص دارد كه هرگز پايان نمي پذيرد و اين يك ازدواج واقعي است.
هوش به تو شهامت می دهد تا تنها باشی و هوش به تو بصیرت می بخشد تا خلاق باشی. نیازی مبرم و ولعی شدید برای خلاق شدن پدید می آید و فقط آنگاه، بعنوان یک پیامد، می توانی خوشحال و سعادتمند باشی.
چرا اين همه احساس نارضايتي مي كني؟ جرا هميشه به هر دليلي يا بي هيچ دليلي ناراضي هستي؟ح تي اگر همه چيز بر وفق مراد باشد، باز احساس كمبود مي كني. مي داني گمشده تو چيست؟ هرگز به وجودت گوش فرا نداده اي.
ارسال یک نظر