آه از این افسانه های افسون شده از این آرزوهای ملعون شده در تمام عمر گویی به فکر سرزمین موعود... ، نا امید گشته ام خسته و افسرده ولی هنوز نقاب دلقک ..... همهمه ای گنگ و صدایی محو و آینده ای گنگ نمی دانم آیا راه گریزی هست؟! نمی دانم می شود چیزی نگفت و مُرد!!
۲ نظر:
خیلی آشنایی
شما
ارسال یک نظر