نياز به يه مصاحبه دارم، بعد كارم رفتم كافه هفت، يه 1 ساعتي نشستم، هيچي به ذهنم واسه حرف زدن نمي رسه.سالها عاشق شغلي بودم كه با مردم حرف بزني و با حرفاشون قلم بزني.4 سال پيش بود كه كتاب دفترچه ممنوع خوندم، خيلي قشنگ احساسش رو كاغذ ريخت. و تمام دلم زندگي خواست كه الان دارم.همين الان.
من خوشحال نيستم ولي راضيم.
هيچ اتفاقي ارزش تغيير حالت روحي رو نداره!داره؟
من خوشحال نيستم ولي راضيم.
هيچ اتفاقي ارزش تغيير حالت روحي رو نداره!داره؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر