۱۳۸۹/۸/۱۹

رابطه

عادي شدن، عادي شدن يه رابطه چيزيه كه به طور معمول هرآدمي تجربه كرده و از نگاه من سخته، سخت ترين چيزه، سخت ترين باوره و سخت ترين پذيرش.
 وقتي هم به زبون مي آد. ديگه نه زمان حاليش و نه مكان! وقتي گفته مي شه! فرقي نمي كنه  تو دل يارت باشي و موهات توبند بند انگشتاش يا توچال باشي و فكر كني اينجا بود كه دوست داشتن همو باور كرديد، همين جا بود كه احساس كردي عشق، خدا، زمين مال تو.......وقتي بعد چند ماه به زبون اومد..اين حس دوست داشتن.....بي اغراق........عاشق شدن...
وقتي مي شنوي رابطه عادي شده..تمام خيابون وليعصر دور سرت مي چرخه....تمام كتاب فروشي هاي انقلاب.....رستوران.........كافي شاپ...تمام آدمها
خالي مي شي...خالي .........حتي از تنهايي
دردش يا دردهايي كه تو دبيرستان....پشت حياط....بچه ها مي گفتن فرق مي كنه...يه جنس ديگه.....
دردش درده!!! درد......هست و نمي توني بگي نيست...هست با تمام بوسه هاش.....آغوشش......گرماي دستش......نگرانيش........خواستنش.....
اون هست........اون لعنتي هست و حرفي براي گفتن نيست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر