۱۳۸۹/۸/۲۳

زمین دهنشو وا کرده داره به خودش می خنده


زمین دهنشو وا کرده داره به خودش می خنده

در نوشابه با فشار جعبه باز میشه

از همه حس خنده میباره

دیوار در سکوت خودش از خنده ریسه میره

مدرسه و ناظم و ومدیر همه دارن می خندن

و پوزخند از سلولهای زیر میکروسکوپ به گوش می رسه

در یخچال بازه

خالیه

داره به جیب خالیت می خنده

دریچه ی قلبت بستست

داره برات ناز می کنه

وجود مردانه و زنانه تو همزن قاطی شده

همه جا مترسک ها ایستادن

کلاغ ها سیاهی پخش می کنند

شیاطین سایه ، تخم نفاق و بدبینی می پراکنند

همه در حال ریسه رفتنن

تو گوشه ای زیر درخت در حال گریه کردنی

و سرمایه ی از دست رفته است را به نظاره می نشینی

سرمایه ای که دزدیدنش

سرمایه ای که دنیا اونو از تک تک آدما دزدید

دیگه حوصله ی هیچ چیزی رو ندارم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر