زمین دهنشو وا کرده داره به خودش می خنده
در نوشابه با فشار جعبه باز میشه
از همه حس خنده میباره
دیوار در سکوت خودش از خنده ریسه میره
مدرسه و ناظم و ومدیر همه دارن می خندن
و پوزخند از سلولهای زیر میکروسکوپ به گوش می رسه
در یخچال بازه
خالیه
داره به جیب خالیت می خنده
دریچه ی قلبت بستست
داره برات ناز می کنه
وجود مردانه و زنانه تو همزن قاطی شده
همه جا مترسک ها ایستادن
کلاغ ها سیاهی پخش می کنند
شیاطین سایه ، تخم نفاق و بدبینی می پراکنند
همه در حال ریسه رفتنن
تو گوشه ای زیر درخت در حال گریه کردنی
و سرمایه ی از دست رفته است را به نظاره می نشینی
سرمایه ای که دزدیدنش
سرمایه ای که دنیا اونو از تک تک آدما دزدید
دیگه حوصله ی هیچ چیزی رو ندارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر