۱۳۸۹/۱۱/۱

ای ایزدان، تف بر صورت های کذائیتان


آری حال که بندهای پیوسته سراسر این دنیای خاکی را گرفته است
کیست که بیاید و رسم پرواز را بیاموزد
گویا اساتید کهن به خواب رفته اند
بیا برویم بیدارشان کنیم و بگوییم غصه و درد در چهار سوی جهان گسترده شده
برویم و بگوییم
ای ایزدان بزرگوار از خواب غلفت برخیزید
آه ، برای چه ما ترک کرده اید
دخترکی کوچکی در خیابان از دست برادر کوچکش سیلی می خورد
چرا که درآمد گدایی امروزش کم بود
مادری در فراق فرزند شهیدش سالها خواهد گریست
جوانی عقده های تلنبارش جمع می شود ، و به سرازیری مرگ می رود
دختری در آن گوشه تمام بدنش را چرک گرفته است
گویا ایدز دارد
ببین که مردم به او چه دیوسرشتانه نگاه می کنند
و خنجر را از چشمانشان به در میاورند و بر قلبشان می زنند
خدایان از برای چه به خواب رفته اید
لعنت بر همه ی خدایان بیمار و نحیف
تف بر صورت این ایزدان کذائی
از خاطراتم محو شوید که نمی خواهمتان
نه دستورتان را نه رحمتان نه ظلمتان نه یکتاییتان را
آن پسر شب روی زمین نمناک می خوابد
کشوری به مردمان کشور دیگری طلم می کند
سقف هاست که آوار می شود بر کودکان بی پناه
تف بر همه ی ایزدان گنه کار تف

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر