۱۳۸۹/۱۰/۶

مادري


مامانم مي گه: از روزي كه نيكا رفته تهران هنوز يه شب بي اشك نخوابيدم.....مي گه: هيچ غذايي رو بي بغض نخوردم...من از شنيدنش مي ميرم.....



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر